شب قدر و امام زمان ارواحنا له فداه
شبى در هر سال
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم ، إنّاأنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْر ، وَ ما أدْراکَ ما لَیلَةُ الْقَدْر ، لَیلَةُ القَدرِ خَیْرٌ مِنْ ألْفِ شَهْر ، تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرّوحُ فیها بِإذنِ رَبِّهِم مِنْ کُلِّ أمْر ، سلامٌ هِیَ حَتّى مَطْلَعِ الْفَجْر »
« ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم. تو شب قدر را چگونه شبى مى دانى؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است. در آن شب فرشتگان و روح (جبرئیل) به اذن خدا، همه ى فرمان ها و سرنوشت ها رافرود مى آورند. آن شب تا سپیده دمان، همه، سلام است و سلامت.»
چنان که ازآیه هاى سوره ى قدر به روشنى فهمیده مى شود، در هر سال شبى هست که از هزار ماه، به ارزش و قدر و فضیلت، بهتر است و این شب، در هر سال، هست و در هر سال، یک شب، شب قدر است. در این شب، فرشتگان به همراه بزرگ خویش (روح) به زمین مى آیند و هر امر و فرمان و تقدیرى که از سوى خدا معیّن شده است، براى یک سال تا شب قدر سال آینده، فرو مى آورند.
از احادیثى که در تفسیر این سوره و تفسیر آیات آغازِ سوره ى دخان و جز آن رسیده است، فهمیده مى شود که: فرشتگان در شب قدر مقدّرات یک ساله را به نزد « ولىّ مطلقِ زمان » مى آورند و بر او عرضه مى دارند و به او تسلیم مى کنند. این واقعیّت، همواره بوده است و خواهد بود.
این واقعیّت بزرگ، که با « فعل مضارع » بیان شده است و استمرار را مى رساند چیست: « تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرّوحُ…» فرشتگان و روح، همى فرود آیند و همى فرود آیند، به کجا؟
آرى، فرشتگان و روح، در هر سال، در شب هنگام « قدر » پیوسته فرود آیند و به « اذن خدا » هر « امرى » و « تقدیرى » را فرود آورند… این امر چگونه است؟ این فرشتگان نزد چه کسى مى روند و فرمان ها وتقدیرها را به چه کسى مى سپارند؟ آنجا که روح بزرگ فرود مى آید کجاست؟ و آن آستان مقدّس و مطلع نور و مرکز ناموس که « کُلِّ أمْر » به همراه فرشتگان به جانب آن فرودآورده مى شود، کدام آستان است؟ در شب قدر فرودگاه فرشتگان آسمان، در کدام سرمنزل قدس و مهبط مطهّر است؟
در روزگار پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و سلم، محلّ نزول فرشتگانِ شب قدر، آستانِ مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم بوده است. این امرمورد قبول همگان است. امر دیگرى که مورد قبول است این است که پس از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و سلم نیز شب قدر هست؛ چنان که در قرآن کریم در سوره ى قدر و سوره ى دُخان به روشنى ذکر شده است که شب قدر در هر سال هست.
رشیدالدّین میبدى، مفسّرمعروف اهل تسنّن، مى گوید:
برخى گفته اند: این شب قدر، به روزگاران پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم بود و سپس از میان رفت؛ امّا چنین نیست؛ زیرا که همه ى اصحاب پیامبر و علماى اسلام معتقدند که شب قدر تا قیام قیامت باقى است.
از ابوذر غِفارى روایت است که گفت: به پیامبر خدا گفتم: اى پیامبر! آیا شب قدر و نزول فرشتگان در آن شب، تنها در زمان پیامبران وجود دارد و چون پیامبران از جهان رفتند دیگر شب قدرى نیست؟ پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم فرمود:
« نه، بلکه شب قدر تا قیام قیامت هست.»
صاحب شب قدر
هنگامى که در شناخت قرآنى به این نتیجه مى رسیم که شب قدر در هر سال هست، باید توجّه کنیم که پس صاحبِ شب قدر نیز باید همیشه وجود داشته باشد؛ چنان که در احادیث آمده است و گرنه فرشتگان بر چه کسى فرود مى آیند و کتابِ تقدیر را نزد چه کسى مى گشایند و مجارى امور را به اذن خدا به چه کسى مى سپارند؟
هدایت و ولایت تکوینى از هدایت و ولایت تشریعى جدا نیست. عکس این قضیّه نیز صادق است. پس چنان که قرآن کریم تا قیام قیامت هست و حجّت است، صاحب شب قدر نیز همواره هست و همو « حجّت » است و پس از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و سلم این مقام از آنِ جانشینان پیامبر است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام از این دو واقعیّت بزرگ (وجود شب قدر در هر سال و وجود صاحب شب قدر در هر عصر) این چنین یاد مى کند:
« إنَّ لَیْلَةَ الْقَدْر، فی کُلِّ سَنَةٍ. وَإنَّهُ یُنْزَلُ فی تِلْکَ اللَّیْلَةِ أمرُ السَّنَة. وَ إنَّ لِذلکَ الْأمْر وُلاةً بعدَ رَسولِ اللَّه صلى الله علیه وآله و سلم…» (اصول کافی، کتاب الحجة، باب فی شأن «انا انزلناه فی لیلة القدر»، ج2)
« شب قدر در هر سال هست. در این شب امور همه ى سال (و تقدیر و سرنوشت ها) فرو فرستاده مى شود. پس از درگذشت پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم نیز این شب، صاحبانى دارد…»
بسیار جالب توجّه است که عالمان اهل تسنّن نیز در مواردى این حقایق را به صراحت گفته اند، از جمله در شرح حدیث ثقلین. حدیث ثقلین حدیث مشهور و متواترى است که صدها مدرک سنّى و شیعى آن را نقل کرده اند و یکى از مسلّم ترین حقایق اسلامى و احادیث نبوى است.
ابن حجر هَیْتَمى مکّى شافعى از دانشمندان اهل تسنّن مى گوید:
« احادیثى که از پیامبررسیده است و در آنها تأکید شده است بر پیروى از خاندان پیامبر و چنگ زدن به هدایت آنان، مى فهماند که همیشه، تا قیام قیامت، کسى از خاندان پیامبر وجود دارد که شایسته ى رهبرى و هدایت است. چنان که قرآن تا ابد راهبر و هادى است آنان نیز سبب ایمنى و بقا هستند براى اهل زمین.» (خورشید مغرب: 134، به نقل از عبقاتالأنوار)
بدین سان مى نگریم که حدیث عظیم ثقلین، به جز اثبات اصل « امامت »، تداوم امامت را نیز اثبات مى کند. این حدیث نبوى مسلّم، همان گونه که به ما مى گوید هدایت با دو رکن تحقّق مى یابد: قرآن و امام ، همان گونه نیز تداوم بقاى امام و امامت را، چونان تداوم و بقاى قرآن، اثبات مى کند و همین واقعیّت بزرگ و محتواى سترگ است که علامه ى مجاهد میرحامد حسین نیشابورى هندى نیز آن را یادآورمى شود:
این حدیث دلیل واضح امامت حضرت مهدى علیهالسلام و حجّت قائمه ى وجود و بقاى آن امام عصر عجَّل اللَّه تعالى فرجه نیز هست؛ زیرا که این حدیث شریف، بلاشبهه، دلالت بر مرافقت و ملازمت کتاب و عترت تا به قیام قیامت دارد. پس چنان که قرآن مجید تا به یوم آخر باقى است، همچنین از عترت معصومه ى جناب رسالت مآب صلى الله علیه وآله و سلم، کسى که امام زمان و حجّت وقت باشد، بقاى او لازم و حتمى است.
امام جواد علیهالسلام فرمودند:
« خداوند متعال شب قدر را در ابتداى آفرینش دنیا آفرید. همچنین در آن شب، نخستین پیامبر و نخستین وصى را آفرید. در قضاى الاهى چنان گذشت که در هر سال شبى باشد که در آن شب، تفصیل امور و مقدّرات یک ساله فرود آید … بى شک پیامبران با شب قدر در ارتباط بوده اند. پس از پیامبران نیز باید حجّت خدا وجود داشته باشد؛ زیرا زمین از نخستین روز خلقت خود تا آخر فضاى دنیا، بى حجّت نخواهد بود. خداوند در شب قدر، مقدّرات را به نزد آن کس که اراده فرموده است (وصىّ و حجّت) فرو مى فرستد. به خدا سوگند، روح و ملائکه در شب قدر بر آدم نازل شدند و مقدّرات امور را نزد او آوردند و حضرت آدم درنگذشت مگر اینکه براى خود وصىّ و جانشین تعیین کرد. همه ى پیامبرانى که پس از آدم آمدند نیز، بر هر کدام، در شب قدر، امر خداوند نازل مى گشت و هر پیامبرى، این مرتب را، به وصىّ خویش مى سپرد…»
در این حدیث شریف که بخشى از آن آورده شد نکته هاى مهمّ چندى است که در اینجا به پنج نکته اشاره مى کنیم:
1- ضرورت وجود نظم و تقدیر، تاجایى که نخستین چیزى که از این جهان آفریده مى شود، شب قدر است یعنى ظرف زمانىِ تقدیر و تنظیم امور.
2- ضرورت وجود اجراکننده، به گونه اى که مى بینیم همراهِ ظرف زمانىِ تقدیر، دست اجراکننده نیز پدیدار مى گردد.
3- ضرورت وجود حجّت در جریان امور، که همان اجرا کننده ى مقدّرات است به اذن خدا و خلیفه ى خداست: پیامبر یا وصىّ پیامبر
4- ضرورت واسطه ى فیض، در پیوند باطنىِ عالَم، که همان ولىّ و حجّت است و وجود او مقدّم است بر دیگران.
5- ضرورت تداوم سنّت هاى الاهى تاریخ و استمرار آنها، بى وفقه تا هنگامه ى رستاخیز و قیام قیامت.
قرآن و شب قدر
در برخى از احادیث آمده است که راوى به امام جعفر صادق علیهالسلام مى گوید:
درباره ى شب قدر به من اطّلاعاتى بدهید! آیا این شب، فقط در روزگاران گذشته (مثلاً روزگار حیات پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم) بوده است (و اکنون دیگر نیست) یا این که شب قدر در هر سال هست؟ امام علیهالسلام مى فرماید:
« لَورُفِعَتْ لَیلَةُ الْقَدْرِ، لَرُفِعَ الْقُرْآن.»
« اگر شب قدر را بردارند، قرآن را نیز برمى دارند.» (نورالثقلین 5: 621)
جهان ارضى از آن رو منزل گاه انسان قرار داده شد تا انسان در این منزل گاه آزمایش شود و کامل و ناقص و سعید و شقى از هم بازشناخته آید و سرانجام انسان به حرکت تکاملى و کمالى بپردازد و به سوى خدا برود. این امر مستلزم برقرار بودن جهانِ ارض است. برقرار بودن جهان ارض، مستلزم حکمت و تقدیر و اجرا و تدبیر است و این همه مربوط به شب قدر و تنظیم امور و حضور ولىّ و حجّت است. پس از برقرارشدن اینها همه، کتاب شناخت و عمل لازم است. پس حکمت بقاى جهان ارضى، حرکت تکاملى انسان است در رابطه با کتاب و حجّت و چون برداشتن شب قدر به منزله ى برهم زدن جهان ارضى است، این است که در صورت برداشته شدن شب قدر، قرآن نیز برداشته خواهد شد و تکلیفى و فعلى و حرکتى باقى نخواهد بود. پس تا جهان هست شب قدر هست؛ تا شب قدر هست، قرآن هست و تا این هر دو هست، حجّت هست که صاحب شب قدر است و حامل علم قرآن و هر حرکت و فعل در صورتى تکامل و کمال است که پیروى از این دو انجام یابد و در خطّ تعلیمى و ارشادى این دو (کتاب و حجّت) قرار داشته باشد. آرى، « ما إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوا .»
بدین گونه این بیان امام نیز اشاره است به ارتباط هدایت تکوینى و هدایت تشریعى و رابطه ى مستقیم حجّت صامت یعنى قرآن با حجّت ناطق یعنى امام و این همان سخن معروف پیامبر است در حدیث ثقلین:
«… لَن یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَیّ الحَوْض .»
« این دو نهاد گرانقدر (قرآن و امام) تا روز قیامت که بر کنار حوض کوثر نزد من باز آیند، از یکدیگر جدا نشوند.»
على علیهالسلام و شب قدر
امام على علیهالسلام در حدیثى که برخى از مقامات خویش را براى حارث هَمْدانى یاد مى کند مى فرماید:
« مرا در شب قدر، همه ساله، نیرویى افزون رسد و این در فرزندانم که نگهبانان دین اند، همچون آمدن شب و روز، تا قیامت باقى است.» ( بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص4، چاپ دوم نجف )
امام صادق علیهالسلام به نقل از پدر بزرگوار خویش مى فرماید:
« هنگامى، على علیهالسلام سوره ى « إنّا أنزَلناه » را مىخواند و فرزندانش، حسن و حسین، در نزد او بودند. حسین به پدر عرض کرد: اى پدر، وقتى تو این سوره را مى خوانى، شیرینى و حلاوت دیگرى از آن حس مى شود؟ على علیهالسلام فرمود: اى فرزند پیامبر و فرزند من! من از این سوره چیزى مى دانم که تو (اکنون) نمى دانى. چون این سوره فرود آمد، جدّ تو پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم مرا خواست. وقتى نزد او رفتم سوره را خواند. آنگاه دست خویش به روى شانه ى راست من نهاد و فرمود: اى برادر و وصىّ من و اى ولىّ امّت من پس از من و اى جنگنده ى بى امان با دشمنان من … این سوره، پس از من، از آنِ توست و پس از تو، از آنِ دو فرزند توست. جبرئیل که در میان فرشتگان او برادر من است حوادث یک سالِ اُمّتِ مرا (در شب قدر) به من خبر مى دهد. پس از من این اخبار را به تو خواهد داد. « وَ لَها نورٌ ساطِعٌ فی قَلْبِکَ وَ قُلوبِ أوصیائِکَ إلى مَطْلَعِ فَجْرِ الْقائِم » و این سوره در قلب تو و قلب اوصیاى تو همواره نورى تابناک خواهد افشاند تا به هنگام طلوع سپیده دمان ظهور قائم.» (برهان 4: 487)
شب قدر و امام زمان علیهالسلام
جریان یافتن استوار و منظّم امور گوناگون در عالَم، با این همه پهناورى، چنین است که نخست در برنامه اى دقیق و تقدیرى حکیمانه مقرّر مى گردد و سپس در ارتباط با خلیفه ى خدا در زمین (مُجرى وناظرِ اجرا) به مرحله ى تحقّق مى رسد. بدین گونه این آیات همه دلالت دارد بر استمرار وجود حجّت خدا در زمین و اکنون حجّت خدا در زمین و واسطه ى فیض و ولىّ مطلق و به تعبیر شیخ بهاءالدّین عامِلى: « صاحب اسرار خدایى در این جهان » امام موعود، قطب دوران، روح جهان، حقیقت زمان و عِدْل قرآن، حضرت حجّة بن الحسن المهدى علیهالسلام است و او خود صاحب شب قدر است و آستان اعلاى او محلّ فرود آمدن روح و فرشتگان است در شب قدر. در حدیث است که:
« مردمان در شب قدر در حال نمازند و دعا و مسألت کردن از درگاه خدا و صاحب این امر سرگرم است به کار فرشتگانى که نزد او مى آیند و مقدّرات و امور و پرونده ى حوادث سال را پیش او مى آورند…» (نورالثقلین 5: 641)
در قرآن کریم، سخن از خلافت الاهى در زمین رفته است. خدا به فرشتگان گفت:
« از جانب خود در زمین خلیفه اى بگذارم و بگمارم.» (بقره: 30)
در اینجا یادآورى مى کنیم که مقصود از تعبیرهاى « ولىّ مطلق » ، « ولىّ کامل » ، « ولىّ زمان » ، « ولىّ عصر » ، « حجّت ناطق » و « صاحب شب قدر » همان خلیفه ى خدا است در زمین و پس از درگذشت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و سلم و پایان یافتن دور نبوّت و پیامبرى، این مرتبه ى بزرگ از آنِ اوصیاى پیامبر است یعنى على و یازده فرزندش علیهم السلام.
سوره ى قدر و سوره ى دخان از مهم ترین دلیل هاى حضور و لزوم « امامت حقّه » و « خلافت الاهیّه » است در زمین. امام جواد علیهالسلام مى فرمایند:
« اى پیروان تشیّع! با مخالفان امامت، به سوره ى « إنّا أنزَلناه » استدلال کنید تا پیروز گردید. به خدا سوگند این سوره پس از درگذشت پیامبر، حجّت خداى متعال است بر خلق. این سوره نقطه ى اوج دین شماست. این سوره نشانه ى ابعاد علم ماست.
اى شیعیان! همچنین به سوره ى « حم دخان » که در آن آیه ى « إنّا أنزَلناهُ فی لَیلَةٍ مبارکَة » آمده است، استدلال کنید! این سوره پس از رسول اللَّه، خاصّ ولىّ امر (حجّت خدا) است در هر عصر.»
ایمان به لیلة القدر
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى خواهد تا مردم به شب قدر باور آورند؛ زیرا این باور و اعتقاد از جنبه ى نظرى و شناختى موجب مى شود تا شناخت انسان، درست و مطابق با واقع و موافق قانون خدایى جهان باشد و از جنبه ى عملى، سبب مى گردد تا انسان داراى موضع صحیح و سیاست درست و رهبرى خدایى باشد و در نتیجه به حرکت تکاملى و کمالى دست یابد و به سعادت بزرگ برسد.
شیخ مفید با اسناد آورده که حضرت امام جواد علیهالسلام از پدران خود، از امیرالمؤمنین علیهالسلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و سلم نقل کرده است که به اصحاب فرمود:
« شب قدر را باور بدارید! در این شب تقدیر امور سال فرستاده مى شود. این شب را پس از من نیز صاحبانى است. صاحبان این شب پس از من، على و یازده فرزند اویند.»
حدیث مشهورى نیز که از پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم نقل شده است، ناظر به همین حقایق است:
« مَن ماتَ وَ لَمْ یَعْرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةٍ. »
« هر کس بى آنکه امام زمان خود را شناخته باشد، از جهان برود، همچون مردم دوران جاهلیّت از جهان رفته است.»
بنابراین، نشناختن امام، نشناختنِ خطّ حرکت تکاملى و خصوصیّات آن است و نشناختن این خط یا مستلزم رکود است و سقوط یا انحراف و حرکت در جهت ضد. اینها همه، دورى و دورشدن از هدایت است و سقوط در ورطه ى هلاک و جاهلیّت. همین است که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله و سلم، در حدیث مشهور « ثقلین » که یاد شد، دو چیز را با هم و تفکیک ناپذیر، عامل هدایت و نجات شمرده و معرّفى فرموده است: قرآن و عترت ، یعنى: برنامه و راهنما، کتاب و معلّم. کتابِ بدون معلّم و جدا از معلّم و معلّمِ بدون کتاب و جدا از کتاب، مفید فایده اى چندان نخواهند بود. کتابِ حقّ « نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَق » (بقره: 177) و معلّم صادق « وَ کونوا مَعَ الصّادِقینَ » (توبه: 119) عامل هدایت تامّ و تمام است و تمسّک به این هر دو و پیروى از این هر دو، مستلزم نجات است و بیرون آورنده ى انسان است از ظلمات طبیعت و جهل و جاهلیّت.
این است که باید کوشید تا به هر اندازه که ممکن است با حقیقت زمان و سرّ دوران و روح جهان آشنا شد و به او متوجّه گشت تا حیات انسان، حیات بیدارى و شناخت باشد و مرگ او نیز مرگ بیدارى و شناخت باشد نه مرگ جاهلیّت.