حدیث قدسی
شبیه خودت زهرا...
خاطره ای ازشهدا...
شهید مصیب مجیدی
✔✔هر چی اصرار می کردیم شما هم چیزی بگو، می گفت : من که سخنرانی بلد نیستم… وقتی دید بچه ها دست بردار نیستند، سرش رو انداخت پایین و گفت: «سعی کنید زیاد آرزو نکنید،چون مرگ به آرزوهای شما می خندد… نکند یه وقت آرزو کنید فقط مال دنیا برای خودتان داشته باشید… تلاش اصلی خود را بگذارید برای آخرت… زمان ما مثل زمان امام حسین(ع) است… روز ، روز عمل است و هر کس سری دارد ، باید هدیه کند ، دستی دارد باید هدیه کند…» می گفت و گریه می کرد… بچه ها هم سرشان پایین بود و با حرف های او اشک می ریختند…✔✔
امانت داری وراستگویی...
↩↩به طول رکوع و سجود آدم ها نگاه نکنید.↪↪
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
لا تنظروا الی طوع رکوع الرجل و سجوده ، فان ذلک شی ء اعتاده فلو ترکه استوحش لذلک و لکن انظروا الی صدق حدیثه و اداءامانته؛
به رکوع و سجده های طولانی افراد نگاه نکنید، زیرا ممکن است به آن عادت کرده باشند و برای او یک امر عادی شده باشد، و اگر آن را ترک کنندوحشت کنند،بلکه راستگویی و امانتداری او را بنگر.
✔اصول کافی ، ج۲ ، ص ۱۰۵✔
هدیه ای ازطرف حضرت زهراسلام الله علیهابه ما
ألم یعلم بأن الله یری؟؟
چجوری باتریم و شارژکنم؟؟
هرکجا کم آوردی؛ حوصله نداشتی؛ گرفته بودی؛ پول نداشتی؛ کار نداشتی؛ باطریت تموم شده بود؛
تسبیحت رو بردار و صد بار بگو: “استغفرالله ربی و اتوب الیه”
آروم میشی…
اخرین روزهای سفربادلی اندوهناک..
بسم الله الرحمن الرحیم
28 صفر، سالروز شهادت پیامبر مهربانی و رحمت، نگین و خاتم نبوت، حضرت محمد مصطفی (صلی الله و علیه و آله) و شهادت دومین نور ولایت و صاحب کرامت امام حسن مجتبى (علیهالسلام)، تسلیت باد.
سایه ی دستی میان قاب چشمان ترش
چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش
رنگ خون پاشیده بر آیینه ی احساس او
لکه های سرخ روی گوشوار مادرش
ختم رُسُل به سوی جنان میکند سفر جان جهانیان ز جهان میکند سفر
ریزید خون ز دیده که در آخر صفر کز پیکر وجود، روان میکند سفر
در محضر معصومین علیهم السلام: ???? عزیز زهرا ، جگر گوشه نبی ،وصی مولا علی علیهالسلام (امام حسن مجتبی علیهالسلام: گريه امام حسن ( علیهالسلام ) از عذاب الهي
هنگامي كه امام حسن ( علیهالسلام ) در ساعات آخر عمر ، قرار گرفت گريه مي كرد ، يكي از حاضران گفت : اي پسر رسول خدا ! با اينكه در محضر خدا داراي مقام ارجمندي هستي ، و آن حضرت در شاءن و مقام تو ، سخن بسيار فرموده ، و بيست بار پياده از مدينه به مكه براي انجام حج رفتي و سه بار همه اموال خود را به فقير دادي ، در عين حال گريه مي كني ؟ تو بايد شادان باشي كه با آنهمه مقامات ارجمند ، از دنيا مي روي نه گريان امام حسن ( علیهالسلام ) فرمود : انما ابكي لحصلتين : بدان كه گريه ام براي دو موضوع است: (لهول المطلع و فراق الاحبة) براي وحشت روز قيام كه هر كس به اطراف مي نگرد ، تا از اوضاع اطلاع يابد ، و براي جدايي از دوستان . ???? اصول کافی
در محضر شهداء: ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺳﻌﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭت آﻓﺘﺎﺏ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ.
????ﺷﻬﯿﺪ ﺳﻌﯿﺪ ﺟﺎﻧﺒﺰﺭﮔﯽ اللهم عجل لولیک الفرج
تلگرام به چه قیمتی؟؟؟
خاطرات شهدا
🌷🌷🌷خاطرات شهدا🌷🌷🌷
با هم کنار بیاید .
ورقه ء یکی تان را بیش تر امضا نمیکنم “
دعوا سر جبهه رفتن سید رضا و سید رضی بود .
هیچ کدام کوتاه نمی آمدند و پدر حرفش همان بود .
دست آخر استخاره گرفتند .
قرار شد برای هر کدام که استخاره ء خوب آمد ، بی چون و چرا راهی شود.
استخاره سید رضا خوب آمد ،
سید رضا اولین و آخرین باری بود که به جبهه می رفت ..
💐شهید سید رضا طاهری💐
خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی(بخش اول)
مجموعه خاطرات جاسوس انگلیس – مستر همفر – در کشورهای اسلامی است. او با سالها تلاش و کوشش، ماموریت پنهانی خود را با موفقیت به انجام رسانید.
این ماموریت مربوط به زمانی است که قدرت و شوکت امپراطوری عثمانی رو به ضعف و سستی نهاده بود و دشمنان اسلام در پی آن بودند که با ویران کردن پایههای اعتقادی مسلمانان، ضربهای اساسی بر جوامع اسلامی وارد سازند. آنان میکوشیدند تا باورهایی که مسلمانان را بیدار و آگاه میساخت و میان آنها همدلی و اتحاد ایجاد میکرد و باورهایی که فرقههای گوناگون اسلامی بر آن پای میفشردند و سلامت فکری، روانی و اجتماعی آنان را تامین مینمود را از میان بردارند.
بخش اول
از گذشتههای دور حکومت بریتانیای کبیر مانند امروز در این اندیشه بود که امپراطوری بزرگ و گسترده خود را چگونه حفظ کند: امپراطوری که آفتاب هیچگاه در آن غروب نمیکرد. بریتانیا در مقایسه با مستعمرات خود همچون هند، چین و خاورمیانه، کشوری کوچک بود. اگر چه ما در بخشهای بزرگی از این کشورها حکومت دست نشانده نداشتیم و کار را خود مردم انجام میدادند، اما سیاستهای فعال و موفقیتآمیز ما در این کشورها به پیش میرفت، و ما به سوی حاکمیت کامل بر آنها گام برمیداشتیم.
بنابراین ما باید به دو نکته میاندیشیدیم:
۱- در مناطقی که بر آنها تسلط پیدا کردیم حاکمیت خود را حفظ کنیم.
۲- بخشهایی که هنوز زیر سلطه ما نیستند به مستعمرات خود بیفزاییم.
وزارت مستعمرات برای هر یک از این کشورها کمیسیون خاصی برگزید تا به بررسی این مسایل بپردازد. و من خوشبختانه از ابتدای ورود به این وزارت مورد اعتماد وزیر بودم; و کار در کمپانی هند شرقی به من سپرده شد. این کمپانی اگر چه هدف آشکارش بازرگانی بود در حقیقت راههای تسلط بر هند و به چنگآوردن سرزمینهای دور شبه قاره هند را جستجو میکرد.
کشور بریتانیا از هند به دلیل وجود قومیتهای مختلف، ادیان متفاوت، زبانهای گوناگون و منافع بسیار در صورت برخورد با آن موارد نگرانی نداشت. چنانکه چین نیز نمیتوانست نگران کننده باشد. زیرا ادیان بودا و کنفوسیوس که بیشتر مردم آن کشور پیرو آنها بودند انگیزه قیام را در آنان برنمیانگیخت. اینها دو دین مردهای هستند که به مسایل اجتماعی کاری ندارند و تنها به ابعاد درونی میپردازند و احتمال ضعیف داشت که احساسی ملی در میان مردم این دو منطقه پدید بیاید.
بنابراین بریتانیای کبیر از این دو منطقه نگرانی نداشت. ما از امکان به وجود آمدن تحولاتی در آینده نیز غافل نبودیم و برنامههای درازمدتی را برای گسترش تفرقه، نادانی، فقر، و گاه بیماری، در این کشورها برنامهریزی کردیم. پیدا کردن پوشش مناسب برای این اهداف نیز دشوار نبود، پوششهایی با ظاهر جذاب و خیرهکننده و باطنی استوار، که با تمایلات روحی مردم در این مناطق متناسب بود.
برای توصیف کار ما، میتوان از یک مثل قدیمی بودایی یاد کرد که میگوید: «اگر چه دارو تلخ است اما به گونهای رفتار کن که بیمار آن را با شیرینی میل کند.»
اما اوضاع کشورهای اسلامی ما را نگران میکرد. ما با این مرد بیمار(۱) قراردادهایی بسته بودیم که همه آن به نفع ما بود.
کارشناسان وزارت مستعمرات نیز بر این باور بودند که این مرد کمتر از یک قرن آینده نفسهای آخرش را خواهد کشید. ما همچنین قراردادهای پنهانی با دولت ایران بسته بودیم و نیز جاسوسها و مزدورانی در این دو کشور به کار گرفته بودیم. رشوه، فساد اداری و سرگرمی پادشاهان با زنان زیبا مانند موریانه در آنها نفوذ کرده بود ولی با این همه برنامهریزی به دلایل زیر ما به نتایج کار اطمینان نداشتیم:
۱- نیروی اسلام در جان فرزندانش.
یک فرد مسلمان در پیروی از اسلام استوار است. همچنان که اسلام در جان یک مسلمان، همانند مسیحیت در دل کشیشها و راهبان میباشد، که جان میدهند ولی دست از مسیحیت برنمیدارند، خطر وجود مسلمانان شیعه در ایران، از این هم بیشتر است زیرا آنان مسیحیان را کافر و نجس میدانند. مسیحی در نگاه یک شیعه همچون نجاستی است که یکی از دستان ما را آلوده کرده است و باید در پاک کردن آن بکوشیم. وقتی از یک نفر آنان پرسیدم چرا در مسیحیان اینگونه مینگرید، در پاسخ گفت: پیامبر اسلام انسان حکیمی بود و به این وسیله میخواست پیرامون کافران نوعی فشار اجتماعی ایجاد نماید تا آنان احساس تنگی و ترس کنند تا به سوی خدا و دین درست هدایت شوند چنانکه حکومتها هرگاه از کسی احساس خطر کنند او را در فشار قرار میدهند تا دوباره مطیع و فرمانبردار گردد منظور از نجاستی هم که گفته شد نه پلیدی ظاهری بلکه نجاست معنوی است و نه تنها مسیحیان که همه کافران را فرا میگیرد، حتی مجوسانی که ساکنان ایران باستان بودهاند.
به او گفتم: مسیحیان به خدا، نبوت و معاد باور دارند، چرا آنان را نجس میدانید؟ او گفت: به دو دلیل، نخست اینکه آنها پیامبری محمدصلی الله علیه وآله وسلم را انکار میکنند و این به معنای دروغگو خواندن پیامبر است، و ما در برابر آن میگوییم که شما مسیحیان نجس هستید زیرا بر مبنای عقل، هرکس آزار رساند، میتوان او را آزار داد.(۲)
دوم آنکه آنها به پیامبران الهی نسبتهای ناروا میدهند، مثلا میگویند مسیح شراب مینوشید و او نفرین شده بود چون به صلیب کشیده شد.
من برآشفته گفتم: مسیحیان اینگونه نمیگویند، او گفت: تو نمیدانی، در کتاب مقدس آنها چنین سخنانی است، من با آنکه میدانستم این مرد در مورد دوم دروغ میگوید سکوت کردم;(۳) البته او در مورد اول درست میگفت و من نمیخواستم که با او بحث کنم زیرا من در جامه مسلمانی بودم و میترسیدم که به من مشکوک شوند، از اینرو همواره از مسایل جنجالی دوری میجستم.
صفحات: 1· 2
اگر شهید بشوی میدانی چه میشود؟
شما در طول زندگی دنیا به لحاظ کسب مقامات معنوی چقدر دوست داری رشد کنی ؟ اگر شهید بشوی میدانی چه میشود؟ هر چقدر دوست داشتی رشد کنی یا میتوانستی رشد کنی یا باید رشد میکردی همهاش را بیزحمت برایت مینویسند.
شهادت عجب فرصتی است! تصور کن، فوقش چهل سال دیگر میخواهی زندگی کنی در آن چهل سال میخواهی چکار کنی؟ دوست داری ایدهآلترین در این چهل سال زندگی کنی؟ همین فقط دوست داشته باش، اگر شهید بشوی آن ایدهآل را برایت مینویسند به اضافۀ اینکه هیچ گناهی هم از گذشته برایت نمینویسند. شهادت استثناست. من زندگیام را دوست دارم برای بالا بردن آن ارتفاع، چون تنها فرصتم الان است الا شهید شدن. اصلاً شهادت را به آدم حسابیها مطرح میکنی ها! همینجوری آب در دهانشان راه میافتد واقعاً میشود؟ امکانش هست؟ میدانی من چقدر میبرم؟ میدانی من چقدر میبرم؟ بخواهد با محاسبۀ عقلانی صورت بگیرد.
محاسبۀ عقلانی هم غلط نیست ها! فکر نکن کسی که میخواهد شهید بشود نسبت به محاسبۀ عقلانی کور میشود. محاسبۀ عقلانی با محبت یکی است؛ یعنی میشود من با یک فرصتِ شهید شدن در اعلا علّیّین در جوار علی بن ابیطالب قرار بگیرم؟ شنیدم شهدا را میبرند پیش امام حسین ع، هزار سال زندگی کنم نمیتوانم به آنجا برسم.
غصۀ ارتفاع را کسی بخورد دست از شهادت برنمیدارد، چون یک عمر زندگی یک قدم است، شهادت به اضافۀ آن یک قدم میشود هزار قدم، با هیچچیز دیگر هم قابل جبران نیست و این را باید به نوجوانها فهماند. آی آموزش پرورش! آی! آی! آی!
دانشجوها، دبیرستانیها را میبرند جبهه جای شهدا را میبینند انقلاب پدید میآید، تحول پدید میآید. هیچ کسی نمیخواهد بعد سالها بفهمد، پس این نقص آموزش پرورش ماست که شهادت و شهید را به نوجوان که سالمتر است معرفی نکردیم؟
مهمترین وصیت شهدا
حجاب درکلام شهدا
شهید یعقوب ابراهیم نژاد:
اگر می دانستم با هر بار که خونم ریخته می شود بی حجابی آغوش حجاب در بر می گیرد، حاضر بودم هزاران هزار بار کشته شوم.
شهید منصور رنجبران:
این دنیا زودگذر است و به زودی همگی ما برای پاسخ در میز محاکمه الهی حاضر می شویم و آن موقع است که از شما سوال می شود ای زنان آیا پیرو حضرت فاطمه(س) بودید یا نه؟ چه جوابی دارید بدهید؟
شهید محمدرضا جمشیدیان:
آخر تا کی؟ چقدر شهدا وصیّت کنند که خواهران حجاب، حجاب. چرا از زینب و زهرا(سلام الله علیهما) درس نمی آموزید؟ دیگر بقیّه با وجدان خودتان، آخر کمی هم به آخرت فکر کنید.
شهید محمّد کشوری:
خواهر حزبالّلهیام، ممکن است شما فکر کنید که چرا این سعادت (فیض شهادت) تنها نصیب برادران میشود، لکن ای خواهرم، این را بدان که شما در سنگر حجاب و مسجد ومدرسه کوشا باش و فعالیّت شما از خون ما پُر ارجتر و کوبندهتر است. و نیز فیض آن از شهادت کمتر نیست.
شهید حمیدرضا نظام:
خواهرم، حجاب نشانگر زیبایی روح و اندیشه توست. خواهرم، حجاب تضمینکنندة سلامت و پارسایی جامعه است. جامعه رابه ویرانی مکش. خواهرم، حجاب مجوز ورود تو به بهشت است و آیا واقعاً بهشت نمیخواهی؟ خواهرم، «غنچة نهفته در برگ را نچینند،از بیحجابی است اگر عمر گل کم است؛ نهفته باش و همیشه گل باش».
امام زمان(عج) چه انتظاراتی از شیعیان دارند؟
*برخی انتظارات حضرت مهدی(عج) از شیعیان
-پرواپیشگی و تسلیم
از مهمترین انتظارات آن حضرت از شیعیان و پیروان خویش، این است که تقوای الهی را پیشه ساخته، سرا پا تسلیم اوامر و نواهی امامان معصوم باشند، آن امام رئوف در کلام رسای خود فرمود: از خدا بترسید و تسلیم امر ما شوید و کارها را به ما واگذار کنید.
-جلب محبت اهل بیت و ترک گناهان
پاداش رسالت پیامبر اکرم(ص) این است که مردم به جانشیان او یعنی امامان معصوم محبت و ارادت داشته باشند، امام زمان نیز در همین راستا در سخن خیرخواهانه خود چنین میفرماید: پس باید هر یک از شما کارهایی را که موجب جلب محبت ما میگردد، انجام دهد و باید از کارهای ناپسندی که خشم و غضب ما را در پی دارد، اجتناب کند.
-همدلی و اتحاد
از دیگر انتظارات امام زمان(عج) از شیعیانش این است که همدل و متحد باشند، چرا که همدلی هم موفقیت دنیوی آنها را در پی دارد و هم زمینه تعجیل فرج و ظهور عدالت گستر جهان را فراهم میسازد، آن حضرت دلسوزانه اظهار میدارد: اگر شیعیان ما -که خدای آنان را بر انجام طاعت خویش موفق بدارد- در راه ایفای پیم بر انجام طاعت خویش موفق بدارد- در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل میشدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد.
-دعا برای فرج
شیعه در فراق امام و مولای خویش نمیتواند آرام گیرد و شب و روز نسوزد و لحظه لحظه چشم به انتظار ظهور مولا و امام خویش نباشد، نشانه انتظار سازنده و کارساز آن است که تلاش کند تا زمینه ظهور را در جامعه بیشتر آماده کند، یکی از راههای زمینهسازی برای ظهور، دعاهای دلسوزانه و مشتاقانه است، به همین جهت است که مهدی منتظر از شیعیانش انتظار دارد و مجدانه میخواهد که برای فرج دعا کنند، آنجا که فرمود: برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید، زیرا همین موجب فرج و گشایش شماست.
وام میخواهید ؟ خانه میخواهید؟ همسر میخواهید ؟
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک
رزمنده مدافع حرم بشیر توانایی پور به جمع شهدا پیوست.
شبی گذشت،مثل شب های پیش و پس؛
و ما باز در خیال پرواز سر بر بالش “پر” دادیم
آرزویمان خواب بال بود، که خواب چشمانمان را ربود.
چنان عمیق در چاه بی پایان آمال خفتیم که نه بانگ «حی علی الفلاح» اذان را شنیدیم
نه طنین «جاهدوا فی الله» جهاد را….
و ناگاه به کابوس شرم از خواب پریدیم؛
وااای… باز شهادتمان قضا شد …..
ویژگی های امیرالمومنین علی (علیه السلام)
برخی از ویژگیهای سبک زندگی امیرمومنان(ع):
1- حلالخواری و خشنودی خدا و پیامبر: از مهمترین ویژگیهایی که یک انسان مومن را از غیر مومن متمایز میکند همین اموری است که حضرت صادق(ع) در این حدیث فرموده است: به خدا سوگند علیبنابیطالب(ع) تا روزی که از این دنیا رفت مال حرامی نخورد و هیچگاه بر سر دو راهی - که هر دو راه مورد خشنودی خدا باشد- قرار نگرفت مگر اینکه پرزحمتترین آنها را برگزید و هر حادثه مهمی که برای پیامبر خدا پیش میآمد - به دلیل اعتمادی که به علی داشت- از او کمک میگرفت. در میان این امت هیچکس نتوانست همانند علی(ع) راه پیامبر را- بیکم و کاست- طی کند و با این همه تلاش و کوشش، همواره چون بیمناکان کار میکرد، چشمی به بهشت و چشم دیگر بر آتش داشت، از سویی امیدوار پاداش بهشت و از سوی دیگر هراسناک از کیفر آتش بود. (الارشاد، ص 255) ابن عباس نیز درباره طالب رضای حق بودن ایشان میگوید: علی(ع) در تمامی کارهای خود همواره در پی رضایت الهی بود و به همین جهت «مرتضی» نامیده شد. (المناقب، ج 3، ص 110)
در مدینه آن حضرت(ع) برای محافظت از جان پیامبر(ص) در مسجد خود را آماده مقابله با توطئهها میکرد، زیرا منافقانی درصدد ضربه زدن به آن حضرت(ص) بودند، از همین رو مراقبت و حفاظت از جان پیامبر لازم بود و امام به عنوان محافظ رسول خدا(ص) کنار ستون محرس در مسجدالنبی مینشسته و مراقب اوضاع بود. آن ستون هم در مسجدالنبی و کنار قبر حضرت رسول مشخص است و روی آن نوشته است: «اسطوانه الحرس»
2- پشتیبانی حق و سازشناپذیری: از ویژگیهای آن حضرت(ع)، نداشتن سازش با مخالفان حق و عدل و برخورداری از قاطعیت انقلابی در راه انجام وظیفه بود. خود آن حضرت(ع) میفرماید: به جان خودم سوگند، در نبرد با کسی که مخالفت حق کند و راه گمراهی پیش گیرد، نه مداهنه و سازش میکنم نه سستی. (نهجالبلاغه، الخطب: 24) و در جایی دیگر میفرماید: در تمامی زندگی من، نقطه سیاهی نیست تا عیب جویان و اشارهکنندگان با چشم و ابرو اشاره کنند و سخنی گویند. خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بستانم و نیرومند نزد من ناتوان است تا حق دیگران را از او بازگیرم. ما با تمام وجود به قضای الهی خشنود و در برابر فرمانش تسلیم هستیم. (نهجالبلاغه، الخطب: 37) آن حضرت(ع) به آنچه میگفت عمل میکرد و از همین رو، قاطعیت، در اجرای حق و عدالت و پشتیبانی از مظلوم در برابر ظالم از ویژگیهای «حکومت علوی» بود. هرچند اجرای دقیق عدالت، به کام دنیا خواهان خوش نمیآمد و عدهای از او میرنجیدند، اما دلخوشی آن حضرت این بود که خدایش از او راضی است. آن حضرت(ع) میفرماید سخن گفتن از عدل و حق آسان ولی عمل بدان سخت و دشوار است.
3- رضایت خداوند اصل اساسی در سیاست علوی: امیرمؤمنان(ع) جز برای رضایت خداوند گامی برنداشت و بر آن بود تا با خداوند در حالت «راضیه مرضیه» با نفسی مطمئن ملاقات کند. (فجر، آیات 27 تا 30) اینگونه است که در دوره جاهلیت و اسلام هرگز از این اصل در هیچ یک از سیاستهایش عدول نکرد. آن حضرت(ع) درباره این راهبرد اساسی در سیاست عمومی خویش می فرماید: به خدا سوگند، من همواره در زمره پیشتازان این حرکت بودم تا روزی که جبهه دشمن تار و مار شد و جاهلیت از صحنه بیرون رفت، بیآنکه کمترین ضعف یا ترسی داشته باشم و امروز نیز در همان راستا قدم برمیدارم و تصمیم دارم باطل را بشکافم تا حق از پهلوی آن بیرون آید. مرا با قریش چه کار؟ که دیروز در موضع کفر بودند و با آنان جنگیدم و امروز نیز که گرفتار فتنه و انحراف شدهاند به پیکارشان خواهم خاست. من همانگونه که دیروز با آنان برخورد کردم امروز نیز همانم. (نهجالبلاغه، خ 33) همین سیاست است که دیگران را به دشمنان وی تبدیل کرد و اجازه ندادند تا به عنوان خلیفه خدا و پیامبر(ص) بر منصب ولایت الهی خود در ظاهر قرار گیرد و او را از ولایتظاهری و خلافت دنیوی محروم کردند. در حقیقت تنها گناه امام(ع) از نظر دیگران همان سازش ناپذیری و سیاست راهبردی رضایت خدا است. همین رضایتجوئی خداوند و عدم تکیه و اعتماد به غیر خدا موجب میشود تا ایشان به جنگاوری بیباک تبدیل شود و در زمان تنزیل و تاویل از مشرکان و منافقان نهراسد. حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود:… و از شگفتیهای زمانه این است که - شامیان- به من پیام دادهاند که خود را برای مقابله با سرنیزهها آماده کنم و برای ضربههای شمشیر شکیبا باشم، مادران گریان به سگوشان بنشینند! تاکنون کسی مرا با دعوت به جنگ تهدید نکرده است و از زخمهای نیزه و شمشیر هراسی نداشتهام، چرا که بر یقین به پروردگارم تکیه دادم و دینم را زنگار شبهه نیالوده است. (نهجالبلاغهًْ خ 22)
دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان وشرح دعا+دانلود صوتی
دلگیرم حاجی.....
دلگیــــرم حاجی … !!
هر چه که می می دَوَم…،
به گــَرد ِ پایتان هم نمیرسم..
مسئلـــه یک سربند و یک لباسِ خاکی نیست ..
حاجی…
هوای دلم از حدِ هشدار گـــذشته ….
روبروی عکست ایستاده ام و به نگاهت خیره مانده ام…
تو هم چشمهایت مدتهاست به من خیره شده و من مثل کودکی لجباز به هر سو میدوم تا به خیال خودم دیگر تحت تعقیب چشمهایت نباشم…!
گم میشوم میان دلبستگی های روزانه ام…
و با چشمهایی اشک الود دوباره به التماس یک نگاه دیگر بر میگردم سمت تو…
دوباره نگاهت را به زندگی ام گره میزنی!
راه روشن میکنی برایم..
و من دوباره لجبازی های کودکانه ام را از سر میگیرم و غفلت زده خودم را به جاده خاکی میزنم!
حس یک کور محروم از روشنایی رهایم نمیکند!
نمی بینم تورا… و این درد دارد!
این طور نمی شود! هنوز عاشق نشده ام…!
هنوز فاصله دارم… تا مرد میدان عشق شدن!
برای همین است که معنی نگاه هایت را نمیفهمم…
گم شده ام… چون تورا گم کرده ام…
باید فکری به حال این دل کرد که فقط مدعای عشق است!
وگرنه این دل کجا و…
رسیدن به قافله ی عشق کجا ؟!؟
شهدای غواص
شهداعندربهم یرزقون اند.
سه شنبه 26خرداد1394،175شهیدغواص دست بسته ازعملیات کربلای 4روتشییع کردندوامروز5شنبه یک سال ویک روزازآن رومی گذردوماجزشرمندگی چیزی نداریم
توکل
علی بن سوید گوید:از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام)درباره آیه ی(ومن یتوکل علی الله فهو حسبه)(طلاق65)پرسیدم،فرمود:
(التوکل علی الله درجات.منها ان تتوکل علی الله فی امورک کلها،فما فعل بک کنت عنه راضیا تعلم انه لا یالوک خیرا و فضلا و تعلم ان الحکم فی ذلک له فتوکل علی الله بتفویض ذلک الیه وثق به فیها و فی غیرها)(کافی،ج2،ص65)
توکل بر خدا را درجاتی است.یکی آن است که در همه کارهایت بر خدا توکل کنی،آنچه به تو کرده از آن راضی باشی و بدانی که او تو را از هیچ نیکی و فضل،منع نمی کند و بدانی که فرمان در آن برای اوست.پس با واگذاری کار به او،بر خدا توکل کن و در آن و غیر آن بر خدا اعتماد کن.
منبع:برکرانه شرح چهل حدیث امام خمینی(رحمه الله)
#شهیدمحمودزرقانی
باراالها!قرب معنوی وجوارحقیقی ودیدن جمال توولقای تو،آرزوی من است اما چه کنم که کوله بارعظیمگناهان مرامانع ازاین قرب است وچه کنم که بال های پروازم به سوی توبه وسیله ی کفران نعمت هاوبه واسطه غفلت هاوبه واسطه نفاق های درونی و…سوخته اندویاری پروازندارند،ولی چون لطف وکرم واحسان تومحدودنیست ،بازمن امیدوارم؛که این فراق رابه وصال مبدل کنی…..